معلم
بنام انکه یاد داد نوشتن را به من / انکه یاد داد بنویسم مادر , بنویسم پدر
انکه اموخت نام خود معلم را به من / انکه اموخت محبت را به من
انکه گفت دوست دوست / بدان محبت دست اوست
انکه گفت هم خانواده ی علم است / انکه گفت نام او معلم است
این شعر رو وقتی 7 سالم بود گفتم و در یکی از مسابقه های منطقه هم جایزه گرفتم...شعرم که زیاد تعریفی نداشت , ولی چون سنم خیلی کم بود کلی تشویقم کردن.(شایدم چون بچه بودم می خواستن دلم نشکنه!!!!!)
سلام . خوبی ؟ وبلاگ قشنگی داری . راستی منم به روزم با یه داستان جدید . دوست داشتی بیا و خوشحالم کن و برام یادگاری بذار . از وبلاگ قشنگت خوشم اومد . بازم می یام پیشت. توهم بیا . موفق باشی
شعر تو در آن زمان ها عالیه
گرچه ندرد برخی جاها قافیه!
* ندرد = مخفف ندارد!
این نظر مربوط به مثلا خیر سرت شعر گفتیه: شاید شبیه به شعر نبود ولی شعور چیزی بود که خمیرمایش شده بود.
نمیدونم الانم شعر میگی یا نه ولی متنات به چشم خواهری خیلی قشنگه. به هرحال موفق باشی.