عشق من و تو...

 

با هر بار که از دور نگاهم کردی / من رو تو نگاهِ خود شکارم کردی

هر بار گرفتی دستم و گفتی : /  با گرمای دستت منو عاشق کردی

چند سال گذشت و تو فقط یک بار / عشق منو توی قلب خود , حس کردی

دیروز که یادی کردیم از روزهای خوب / گفتی تو به من:عشق رو تو ثابت کردی

تو قهر و تو آشتی , توی رویای خودت / بغلم کردی و تا صبح نگاهم کردی

بکنیم یادی از اون شب های سرد / که بی خوابی ِ اشک تا صبح بیدارم کرد

هر اشکی که می ریخت از دوری تو / قطره ای بود از دریای عشق من و تو

برگشتی و عشقمون به هم ثابت شد / تینا از تنهایی ها فارغ شد

عشق ِ من برگشت از یک راه دور / و تا امروز نشد از من دور ِ دور

تا همین امروز هست کنار من / ندارم غمی تا هست کنار من

حالا از دور بهش میگم که تو / منو از عاشق بودن عاشق ترم کردی

                          از پیشم نرو....

 

دیشب ساعت 12:30 خوابم نمی برد و یهههو طبع شعرم گل کرد و این رو گفتم ...خیلی قافیه دار در نیومد ولی بالاخره یه جورایی جور شد.

قیمت های نجومی

 

یه وقتایی با اینکه یه چیزهایی رو نی دونیم که گرونن ولی دوست داریم که بریم توی مغازه و قیمت اون رو از فروشنده بپرسیم. و معمولا" هم وقتی که قیمت نجومی رو پرسیدیمو شنیدیم , خیلی بی تفاوت یه چرخ کوچیکی اون اطراف می زنیم و وسایل دیگه رو هم یه نگاهی می کنیم و از مغازه بیرون میایم.

البته یه وقت هایی هم خبر نداریم و ندونسته وارد یه فروشگاه می شیم و درست دست روی جنسی می گذاریم که فکر نمی کنیم همچین قیمت وحشتناکی داسته باشه. قیمت اون رو می خونیم و پیش خودمون می گیم چه قیمت خوب و مناسبی !!!!!!! یه همچین جایی این قیمت؟؟!! 23 هزار تومان!!!

همچین که میریم حساب کنیم 23 ,هزار تومان در میاریم و  میدیم به فروشنده . اونم پول رو میشماره یه کم چپ چپ و با حالت تاسف ما رو نگاه می کنه و میگه خانم میشه 230 هزار تومان. و دیگه کاری نمیشه کرد جز اینکه پولمون رو برداریم و از یه گوشه ای در بریم. (البته برعکس این هم زیاد اتفاق میفته)

 

 این روزا  یک همچین قیمت های نجومی  توی مغازه ها به خصوص مغازه های لوازم خونگی و مبل و دکوری و عتیقه فروشی...یه چیز عادی شده و کمتر خریداری با دیدن اونها متعجب میشه.

مثلا" اباژور 400 هزار تومانی ,  ساعت مچی 4 میلیون تومانی,  مبل تک 800-700 تومانی)  بدنه ی مبل شما رو ماساژ میده و ...),  اجناس مثلا" عتیقه ی جمعه بازاره چهارراه استامبول و از همه بدتر یک دست مبل 108 میلیون تومانی (تازه این قیمت با 30% تخفیف ویژه ست).

خیر سرم شعر گفتم...

                                        معلم

بنام انکه یاد داد نوشتن را به من / انکه یاد داد بنویسم مادر , بنویسم پدر

انکه اموخت نام خود معلم را به من / انکه اموخت محبت را به من

انکه گفت دوست دوست / بدان محبت دست اوست

انکه گفت هم خانواده ی علم است /  انکه گفت نام او معلم است

 

این شعر رو وقتی 7 سالم بود گفتم و در یکی از مسابقه های منطقه هم جایزه گرفتم...شعرم که  زیاد تعریفی نداشت , ولی چون سنم خیلی کم بود  کلی تشویقم کردن.(شایدم چون بچه بودم می خواستن دلم نشکنه!!!!!)