نمایشگاه اثار چوبی رضا کیانیان...

 

این نمایشگاه اولین نمایشگاه انفرادی اقای کیانیانه  و کارهای جالبی هم به نمایش گذاشته . چوب هایی رو که به نظرش شکل خاصی داشتند از جاهای مختلف  در طول سفرهاش جمع کرده و تغییرات کمی هم در اونها داده وچند روزیه که اونها رو در سالن ممیز خانه ی هنرمندان به نمایش گذاشته.

 دیروز اونجا بودم و کارهاش رو دیدم .  حدود 68 تا  طرح چوبی که کنار اکثرشون یا شاید همشون زده بود (رضا کیانیان 86) یعنی اقای کیانیان در طول این 40 روزی که از سال 86 گذشته 68 تکه چوب طرح دار جمع کرده؟؟!!! تا قبل از اینکه این رو ببینم فکر می کردم  که چوب ها از جاهای مختلف و در زمان های مختلف جمع شدند ولی ظاهرا" این طور نبوده....کاش  بیشتر به متنوع بودن کارها توجه کرده بود و یک سالن رو فقط به کارهای شبیه به هم اختصاص نمی داد.

در کل من چون این تیپ کارهای ابتکاری رو خیلی دوست دارم به نظرم خیلی جالب بود ولی ایراد های خودش رو هم داشت.

 

 

 

   

اخر بهداشت...

 

-         میرید دکتر دندون پزشک. قبل از اینکه بیرون بیاد و اسم شما رو صدا بزنه , از لای در می بینید که اقای دکتر بینیشون می خاره و با کل دستشون رفتن داخل بینی و مشغول خاروندن بینیشونن...همون موقع از اتاق بیرون میاد و اسم شما رو صدا می زنه و مجبورید که برید زیر دستای اقای دکتر تا با همون دستها دهن شما رو باز  کنه و دندون هاتون رو معاینه کنه...بدبختانه دیگه هیچ راهیم برای فرار نیست..

 

-         میرید یه شیرینی فروشی مثلا" معروف. کسی که برای شما شیرینی توی جعبه می گذاره  خیلی تمیزه . دست راستش دستکش کرده و با اون جعبه رو گرفته و  با دست چپش که دستکش نداره شیرینی توی جعبه می گذاره..این دیگه اخرشه نه؟؟؟؟

 

-         یه روز صبح تصمیم می گیرید که بعد از مدت ها  به حرف دوستاتون گوش کنید و برید  سوسیس تخم مرغ بوفه رو که خیلی تعریفش رو کرده بودن بخورید. ولی خبر ندارید که اون روز اقا مگسه هم تصمیم گرفته ورزش صبحگاهیش رو توی بشقاب شما بکنه, همچین که سس های روش رو کنار می زنید که اولین لقمه رو بخورید ........به به......  می بینید یه مگس سیاه زشت , اون زیر داره لای سس ها بال بال می زنه.

 

-         چند روزه خیلی خسته شدید , تصمیم می گیرید که یه روز ظهر به یه استخر تمیز و خلوت  برید و یه خستگی در کنید. از شانس شما همون روز مدرسه ای هم که اون نزدیکه 40 تا از بچه های دبستانیش رو برای شنا به استخر اورده. جدا از سر و صدا , نظرتون راجع به اب اون استحر چیه؟؟؟؟؟

لذت دیدن فیلمی که کتابش رو چند روز پیش تمام کرده بودم...

 

"غرور و تعصب" نوشته ی "جین اوستین" یکی از کتاب های به یاد ماندی است که بارها فیلم اون رو ساختن (فیلم "pride and prejudice" با بازی"keira knightleyl " تولید سال 2005 ) . البته کتاب های دیگری هم مثل "خاطرات یک گیشا" ,"بلندی های بادگیر" و...هستند که انها هم فیلمشان در زمان های مختلفی ساخته شده.

داستان این کتاب  ظاهرا"  با اتفاقات مبتذل و خسته کننده شروع میشه ولی نویسنده به طور ناگهانی  با بررسی  روابط مستقیم غرور شخصیت ها و بیان  اتفاقاتی که برای الیزابت و دارسی  (شخصیت های  اصلی داستان) پیش میاد , طوری  داستان رو به شکل یک رومان عشقی در میاره  که   جذابیت اون باعث میشه  که کتاب 536 صفحه ای رو در  کمتر از دو روز تمام کنیم.

داستان با امدن مرد جوان مجردی  به نام اقای بینگلی که از خانواده ی سر شناس انگلیسی است شروع می شود. بینگلی  به همراه دوستش دارسی  برای اجاره ی باغ ندرفیلد به انجا  امده و  خانم بنت که در نزدیکی  انها  زندگی می کند و پنج دختر دارد ,  تصمیم می گیرد  که با فرستادن شوهرش به منزل بینگلی دخترانش را به او و  دوستش معرفی کند و ...

 

اگه فیلم رو بعد از خوندن کتاب ببینید تازه به ارزش کتاب پی می برید ,چون احساس می کنید که بیشتر  صحنه ها تکراری اند و تصاویر رو قبلا" توی ذهن خودتون دیده بودید. خود من دو هفته بعد از اینکه کتاب رو تموم کردم فیلمش رو هم دیدم , تا حالا توی زندگیم از دیدن هیچ فیلمی این قدر لذت نبرده بودم. برای همین پیشنهاد می کنم اگه کتاب رو نخوندین ,ولی فیلم اون رو  پیدا کنین و حتما" ببینین چون واقعا" ارزش یک بار دیدن رو داره.

شما چی ؟؟؟؟ تا حالا فیلم کتاب مورد علاقتون رو تماشا کردین ؟؟؟؟؟